اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان
1 مهر 1397
ارسال شده توسط ایران تد اکس
1.93k بازدید
اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان
اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان
مسیر زندگى ممورى باندا متفاوت از خواهرش رقم خورد. وقتى خواهرش به بلوغ رسید، به یک اردوى آمادگى سنتى فرستاده شد که به دخترها ” نحوه خشنودسازى جنسى مردان” را میآموخت. او در آنجا حامله شد- در سن ١١ سالگى. باندا با اینحال از رفتن سرباز زد. درعوض، به سازماندهى دیگران پرداخت و رهبر جامعه اش که حکم محلی را صادر کند تا هیچ دخترى مجبور به ازدواج قبل از هجده سالگى نشود. تا سطح ملى هم فعالیتش گسترش یافت… همراه با نتایج باورنکردنى براى دختران در سراسر مالاوى.
سخنران : ممورى باندا Memory Banda
متن فیلم :
امروز را با شعر نوشته دوستم از مالاوى با نام ایلین پیرى شروع مىکنم. ایلین فقط ١٣ سال دارد، اما وقتى براى مرور مجموعه شعرهایی که نوشتیم رفتیم بنظرم شعرش واقعاً جالب آمد. خیلى تاثیرگذار. پس برایتان میخوانم. عنوان شعرش هست، «وقتی بخواهم ازدواج میکنم. » (خنده)
«وقتی بخواهم ازدواج میکنم. مادرم نمیتواند مرا وادار به ازدواج کند. پدرم نمیتواند مرا به ازدواج وادار کند. عمویم، عمهام، برادر یا خواهرم، نمیتواند مرا به ازدواج وادار کند. هیچکس در دنیا نمیتواند مرا به ازدواج وادار کند. وقتى ازدواج میکنم که بخواهم. حتی اگر مرا بزنی، حتی اگر دنبالم کنی، حتی اگر بلا سرم بیاوری، وقتى ازدواج میکنم که بخواهم.
وقتى ازدواج میکنم که بخواهم. اما نه پیش از آنکه خوب تحصیل کنم، و نه پیش از آنکه خوب بزرگ شوم.
وقتى ازدواج میکنم که بخواهم. »
شاید شعر عجیبی به نظر برسه، اینکه دختر ۱۳ سالهای آن را نوشته، اما جاییکه من و ایلین میاییم، این شعری که برایتان خواندم، اعتراض یک جنگجوست
اهل مالاوی هستم. مالاوی یکی از فقیرترین کشورهاست، خیلی فقیر، جاییکه برابری جنسی جای سوال دارد.
موقع بزرگ شدن در آن کشور، نتوانستم انتخابهای خودم را برای زندگیم داشته باشم. حتی قادر به بررسى فرصتهاى فردى در زندگى نبودم.
برایتان داستانى را خواهم گفت از دو دختر متفاوت. دو دختر زیبا. این دخترها زیر یک سقف بزرگ شدند. یک غذا میخوردند. گاهى، لباسهاى هم را میپوشیدند. و حتى کفشها. اما عاقبت زندگیشان فرق کرد. دو راه متفاوت. دختر دیگر خواهر کوچک من است. خواهر کوچولوم فقط ١١ سالش بود. وقتى حامله شد. واقعا دردناکه. نه تنها دردناک براى او، بلکه حتى براى من. من هم روزهاى سختى را گذراندم.
چون در فرهنگ من، وقتى به بلوغ برسى، باید به کمپهاى آمادگى بروى، در این کمپهاى آمادگى، نحوه خشنودسازى جنسى مردها را میاموزى. یک روز خاصى هست که “روز بسیار ویژه” نامیده میشود، زمانى که مردى که از طرف جامعه استخدام شده به کمپ میاید و با دختران کوچک میخوابد. به آسیب روانى که این دختران کوچک هر روز از سر میگذرانند فکر کنید. بیشتر دخترها حامله میشوند. حتى به اچآیوی و ایدز و دیگر امراض مقاربتی مبتلا میشوند
عاقبت خواهر کوچولوم، حاملگی بود. الان فقط ۱۶ سال دارد و سه فرزند داره، ازدواج اولش ناموفق بود و همینطور ازدواج دومش.
از طرف دیگر، این دختر هست، فوق العاده است. (خنده) (تشویق) میگم فوقالعاده است چون همینطوره خیلی معرکه است. این دختر منم. (خنده) وقتى ١٣ سالم بود، بهم گفتند، بزرگ شدى، به سن لازم رسیدى، وقتش رسیده به کمپ أمادگى بروى. اینطورى بودم، «چی؟ به کمپ آمادگی نمیرم.» میدانید زنها بهم چی گفتند؟ «کلهشق. تو دختر کودنی هستی. به سنتهای جامعهمون احترام نمیذاری.»
نه گفتم چون میدانستم کجا قرار بود برم. میدانستم در زندگی چه میخواهم. بعنوان یک دختر کم سن کلی رویا داشتم. میخواستم خوب تحصیل کنم، شغل مناسبی در آینده پیدا کنم. خودم را بعنوان وکیلی تصور می کردم، که بر صندلی بزرگی نشسته. آنها تصوراتی بود که هر روز در سرم میگذشت. و میدانستم که یک روز، چیز کوچکی را برای جامعهام انجام میدادم. اما هر روز بعد از خودداری کردنم، زنها بهم میگفتند، «به خودت نگاه کن.بزرگ شدی. خواهر کوچولوت بچه داره. تو چی؟» این موسیقی بود که هر روز میشنیدم. و آن موسیقی است که دخترها هر روز میشنوند موقعی که نمیخواهند کاری را انجام دهند که جامعه آنها را ملزم به انجامش میداند.
وقتی داستان خودم و خواهرم را مقایسه کردم، گفتم، « چرا کاری نکنم؟ چرا نتوانم چیزی که برای مدت طولانی در جامعهام رخ داده را تغییر دهم؟
آن وقت بود که با دخترهای دیگر تماس گرفتم کسانی که مثل خواهرم بچه داشتند، کسانی که مدزسه رفته بودند اما خواندن و نوشتن از یادشان رفته بود، گفتم، «یالا، میتوانیم خواندن و نوشتن را بهم دوباره یادآوری کنیم، نحوه نگهداشتن مداد، نحوه روخوانی و نگهداشتن کتاب را.» اوقات عالی با آنها داشتم. نه فقط من کمی درباره آنها یاد گرفتم، بلکه قادر بودند برایم داستانهای شخصیشان را بگویند، آنچه هر روزه بعنوان مادران جوان با آن روبرو میشدند. آنوقت بود که حس کردم «چرا ما نمیتوانیم همه این اتفاقاتی را که برایمان در حال افتادن است را نزد مادرها و رهبران سنتیمان برده و بازگو کنیم، این که این چیزها غلط هستند؟» چیز ترسناکی برای انجام دادن بود، زیرا این رهبران سنتی، به چیزهایی خو کردهاند که قرنهاست در آنجا هستند. چیزی سخت برای تغییر دادن اما خوب برای تلاش کردن بود.
پس تلاش کردیم. خیلی سخت بود، اما فشار آوردیم. و اینجا ایستادهام که بگویم در جامعه من، نخستین جامعه بعد ازدخترها بود که فشار زیادی به رهبر سنتیمان آورد، و رهبران ما از ما حمایت کردند و گفتند هیچ دختری نباید قبل از ۱۸ سالگی ازدواج کند. (تشویق)
در جامعه من، که برای نخستین بار درآن جامعه اتفاق میفتاد، مجبور به وضع مقررات محلی شدند، نخستین مقررات محلی که در جامعه ما از دخترها حمایت میکرد.
در آنجا متوقف نشدیم. پیشروی کردیم. مصمم بودیم به مبارزه برای دختران نه فقط در جامعه خودمان، بلکه حتی در سایر جوامع. وقتی لایحه ازدواج کودک در فوریه داشت ارائه میشد، ما در پارلمان حضور د اشتیم. هرروز، وقتی اعضای پارلمان وارد مجلس میشدند به آنها میگفتیم، «ممکن است لطفا از لایحه حمایت کنید؟» و خیلی مثل اینجا صاحب تکنولوژی نیستیم، ولی خب تلفنهای کوچکمان را داریم. پس گفتیم،«چرا شمارهشان را بدست نیاریم و براشون پیغام نفرستیم؟» پس این کار را کردیم. حرکت خوبی بود. (تشویق) پس وقتی قانون تصویب شد، دوباره برایشان پیغام دادیم، «از پشتیبانی شما از لایحه متشکریم.» (خنده) و وقتی لایحه از سوی رییس جمهور امضا شد، و تبدیل به قانون شد، دو فوریتی شد. اکنون در مالاوی، ۱۸ سالگی سن قانونی ازدواج است، از ۱۵ تا ۱۸. (تشویق)
خوب است که بدانیم قانون تصویب شده، اما بگذارید این را بگویم، کشورهایی هست که ۱۸ سالگی سن قانونی ازدواج است، اما باز شاهد فریادهای روزانه زنان و دختران نیستیم؟ هر روزه، زندگی دختران تلف میشود. وقت آن رسیده که رهبران تعهدات خود را ارج نهند. با ارج نهادن به تعهدات خویش، یعنی مسائل دختران را کانون توجه قرار دهند. ما نباید بعنوان جنس دوم مطرح شویم، بلکه باید بدانیم بعنوان زنانی که در این سالن حضور داریم، ما فقط زن نیستیم، فقط دختر نیستیم، ما خارقالعادهایم. ازپس بیشتر از این برمیاییم.
و نکته دیگر درباره مالاوی، و نه فقط مالاوی و سایر کشورها: قوانین موجود در آنجاست، میدانید که قانون تا زمانی که اجرا نشود، قانون نیست. قانونی که اخیرا تصویب شده و قوانینی که در سایر کشورها هست، باید در سطح بومی عمومی گردد، در سطح قبایل، جاییکه مشکلات دخترها بسیار شدید است. دخترها با مشکلات مواجه میشوند، مشکلات دشوار، در سطح جامعه و بطور روزمره. پس اگر دختران جوان بدانند که قوانینی در حمایت از آنها هست، قادر به ایستادگی و دفاع از خود خواهند بود، چون میدانند قانونی هست که از آنها حمایت کند.
چیزی دیگری که بایداضافه کنم این است که صدای دختران و صدای زنها زیباست، آنها آنجا هستند، اما تنها از پس آن برنمیایم. مردان طرفدارهم باید وارد گود شوند، و با ما همکاری کنند. کاری جمعی است. آنچه نیز داریم چیزی است که دختران جاهای دیگر به آن نیاز دارند: تحصیلات خوب، و از همه مهمتر ازدواج نکردن در سن ۱۱ سالگی است.
و علاوه بر آن، میدانم که باهم قادر به تغییر چارچوب سیاسی، فرهنگی و حقوقی هستیم که حقوق دختران را منکر میشود. من امروز اینجا ایستادهام و اعلام میکنم که میتوانیم به ازدواج کودکان در یک نسل خااتمه دهیم. این لحظهای است که در آنجا یک دختر و اصلا میلیونها دختر در سرتاسر دنیا قادر باشند بگویند، «وقتی بخواهم ازدواج میکنم.»
(تشویق)
متشکرم. (تشویق)
منبع : سایت ted.com
پیش نمایش فیلم : اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان
برای دیدن فیلم اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان به رایگان اینجا کلیک کنید.
برای دیدن بهترین فیلم های تد با دوبله فارسی در حوزه کسب و کار و کارآفرینی اینجا کلیک کنید
اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگاعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکانجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان اعتراض یک جنگجو علیه ازدواج کودکان
امتیاز دهید post
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
سه قدم برای اینکه گرد هم آمدنهای روزانهمان را به دورهمیهایی دگرگون شده تبدیل کنیم
2.4k بازدید
-
بازار سهام چگونه کار میکند؟
2.49k بازدید
-
قویترین زنانی که تاکنون دربارهشان شنیدهاید
2.75k بازدید
-
چطور اعتماد ایجاد کنیم و آن را دوباره بسازیم
2.52k بازدید
-
چطور تنوع جنسیتی شرکت ها را خلاقتر میکند؟
2.27k بازدید
-
فوریت تقاطع
1.98k بازدید
دیدگاهتان را بنویسید