عشق و مادر شدن در تنیس
عشق و مادر شدن در تنیس
عشق و مادر شدن در تنیس
برنده ۲۳ گرند اسلم و سوپر استار تنیس سرنا ویلیامز در مقابل خبرنگار معروف گیل کینگ نشسته است تا صحبت های صمیمی و جنجالی داشته باشند در مورد زندگی، عشق، بُرده و بختهای او. صحبت با فاش شدن اتفاقی بارداری سرنا شروع میشود
سخنران : سرنا ویلیامز Serena Williams
متن فیلم :
بیا بنشین سرنا ویلیامز شایدم بهتره بگیم بیا بشین مامان
(خنده)
بدون شک شماها هم مثل من هستین عکس منتشر شده سلنا رو هفته گذشته دیدین در لباس حمام زرد رنگش و وقتی که من دیدمش به تنها چیزی که میتونستم فکر کنم این بود که خدایا چرا صبر نکرد تا اینو در این مصاحبه بگه میدونم که خیلی خودخواه بودم ازت درباره اون عکس پرسیدم و تو گفتی که هیچکس انتظار نداشت اون عکس رو ببینه منظورت چی بود؟
خوب در واقع اون یه اتفاق بود من در تعطیلات بودم و فقط میخواستم یکم به خودم برسم این اتفاق وقتی افتاد که داشتم گوشیم رو چک میکردم و هر هفته عکس میگرفتم که ببینم ظاهرم چطور شده
و شایدم فرستادن اون عکس برای دوستات؟
نه، واقعا فقط داشتم ذخیرش میکردم و در واقع به آدم های زیادی نگفته بودم اگر صادقانه بگم فقط داشتم ذخیرش میکردم و میدونی شبکه های اجتماعی چطورن، فقط کافیه دکمه رو اشتباه بزنی
مجری : اونجا بود که
من معمولا گوشیم زیاد زنگ نمیخوره و ۳۰ دقیقه بعد من ۴ تا تماس از دست رفته داشتم به خودم گفتم عجیبه بعدش گوشی رو برداشتم و گفتم اوه نه اما دوران خوبی بود مشکلی نبود چون من فقط باید ۵ یا ۶ روز دیگه صبر میکردم
میدونم، برای اینکه عجیب بود سرنا، چون فقط گفت ۲۰ هفته برای همین اصلا اطلاعات زیادی نداد
دقیقا، و این همه کاریه که من در تمام اون مدت میکردم فقط داشتم لحظات رو ثبت میکردم هفته ۱۸ام هفته ۱۹ام و هر هفته من فقط عکس میگرفتم و ذخیره میکردم و در این کارم خیلی خوب بودم و هفته بیستم تنها اشتباه من بود.
خوب. بهت تبریک میگم
متشکرم.
واقعا حس خوبیه وقتی خبر رو شنیدی؟ هیجان زده بودی؟ ترسیده بودی؟ نگران بودی؟ خبر حامله بودنت رو میگم
من این خبر رو دو روز قبل از مسابقات اپن استرالیا شنیدم که یکی از بزرگترین گرند اسلم هاست
دو روز قبل فهمیدی ؟
بله، دو روز قبل بود و من میدونستم. عصبی بودم. مطمئن نبودم به چه چیزی فکر کنم، اما اون زمان میدونستم برام خیلی مهمه که تمام تمرکزم اونجا باشه در اون مسابقه، و به طور قطع مطمئن نبودم که چکار کنم. نمیدونستم که اجازه دارم بازی کنم یا نه؟ میدونم که در ۱۲ هفته اول ممکنه خیلی خطرناکه باشه، سوالات زیادی داشتم.
اما نه تنها بازی کردی، خانم ویلیامز بلکه بازی رو هم بردی.
بله. تو ۲۳ تا گرند اسلم برنده شدی.
متشکرم.
(تشویق)
وقتی باردار بودی!
من داشتم دنبال نقطه ضعف حریفم میگشتم.
از اونجایی که باردار بودی آیا متفاوت بازی کردی ؟
بله، اصلا کار آسونی نبود. همیشه این داستان ها رو درباره دوران بارداری آدم ها میشنویم، مریض میشن، خسته میشن.
صبح ها احساس مریضی میکردی؟
نه من خیلی خوش شانس بودم که نداشتم. اما خانم های باردار معمولا خیلی خسته و مضطرب هستند، و من مجبور بودم همه این انرژی ها رو جمع کنم، بندازم داخل کیسه کاغذ و بندازم دور، برای اینکه واقعا حس میکردم که زمان ندارم برای هیچ حس اضافه ای، برای هیچ چیزی باردار باشم یا نه، هیچ کس نمیدونه و از من انتطار داشتند که اون تورنومنت رو ببرم از اونجایی که توی تورنومنت های قبلی خوب کار کرده بودم از من توقع میرفت که برنده بشم، و اگر برنده نمیشدم این خیلی خبر بزرگتری از بارداریم میشد
آره، وقتی برنده نمیشی داستان یه جور دیگه میشه.
بله، برا من هم همینطوره و من باید همه چیزهای منفی رو میگرفتم و هر احساساتی رو که در اون زمان حس میکردم و یه جورایی میکردم داخل بطری و واقعا پیدا میکردم که تو مرحله بعد باید چکار کنم.
تو کلی پشتیبان و طرفدار درای حتی زمانی که داشتم میامدم اینجا مردم تو فرودگاه جلو من رو میگرفتن من به کادر پرواز و خلبان میگفتم ” حدس بزنید که دارم کجا میرم؟ ” به من میگفتن ” خدای من ما خیلی خوشحالیم که داره بچه دار میشه ” اما همیشه یه سری یاوه گو داشتی در راه اینجا یک نفر داشت راجع به Ilie Nastase (قهرمان سابق تنیس) به من میگفت کسی که یه سری حرف های نادرست، غیر دوستانه و بهتره بگم نژاد پرستانه درباره من زده تو جوابش رو دادی. من اصلا نمیخوام حرف های اون رو تکرار کنم اما تو جواب دادی. چرا بهش جواب دادی ؟
خوب، فکر کنم خیلی کامنتهای نامناسب هست و من همیشه پشتیبان همکارام وکسانی که باهاشون کار کردم بودم من تقریبا ۲۰ سال به صورت حرفه ای بازی کردم و برای شخص من خیلی مهم بوده که خانم ها در جایگاه بالایی باشن خانم های جوان میان تو رختکن ، میخوان با من عکس بگیرن و برای من مثل این میمونه که میخوام براشون یک رهبر و الگو خوب باشم بنابراین نه تنها
نه تنها اون مرد حرف های گستاخالنه ای در مورد من و همکارانم زد من حس کردم خیلی مهمه که ما برای همدیگه بلند بشیم و پشت هم باشیم و همنظور برای دفاع از خودم و در اون زمان برای من خیلی مهم بود که این حرف ها رو بزنم مثل اینکه بگم من نمیترسم و هیچ جا نمیرم اما این نامناسبه هر چیزی زمان و مکانی داره. و اون زمان اصلا زمان و مکان مناسبی نبود
عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس
ما اون قسمتی که تو گفتی هیچ جا نمیری رو قیچی میکنیم برای اینکه تو در ماه سپتامبر ۳۶ سالت میشه و بچه در ۳۶ سالگیت به دنیا میاد و مربی تو هم گفت که سن بسیار مهمه اما در تنیس خیلی خیلی سن مهمه اما هیچ شکی نداشت که تو برمیگردی. از خودت پرسیدی که یه روزی بر میگردم ؟ آیا یه مدت استراحت میکنم ؟ من خانمهایی رو در تور میشناسم که میگن چقدر طول میکشه که آدم بچه دار بشه ؟ آیا بعد از این دو سال دیگه ورزش حرفه ای رو کنار میگذاره؟ نظرت چیه ؟
خوب من همیشه سعی کردم که کارهای عجیب رو به چالش بکشم، خودتم میدونی از اینرو برای من همه چیز واقعا ذهنیه من به طور قطع برنامه ریزی میکنم که برگردم. اما هنوز کارم تموم نشده من از خواهرم الگو میگیرم اون یکسال از من بزرگتره و این واقعیت وجود داره که اگر اون هنوز داره تنیس بازی میکنه، میدونم که من هم میتونم
و خیلی مثال ها مثل خواهر من هست، مثلا راجر فدرر یکم از من بزرگتره اما هنوز داره همه بازیها رو میبره، خوب من هم میدونم که میتونم از پسش بر بیام خوب این برای من خیلی الهام آور بود، بخصوص این اواخر و من میدونم که یه کاری هست که من میخوام انجام بدم وقطعا داستان من تموم نشده من داشتم با مربیم در مورد این موضوع صحبت میکردم داشتیم در مورد این حرف میزدیم که این یه بخش جدیدی از زندگی منه و بچه ام هم قراره در بین تماشاچی ها باشه و امیدوارم به جای اینکه گریه کنه من رو تشویق کنه
نه . تو دیروز یه نامه خیلی زیبا برای بچت نوشتی گفته بودی — از پیرترین مادر به جوان ترین بچه پیرترین به جوانترین، لحظه شماری میکنم که بیای پیشم خیلی از مردم همین حس رو دارن من تقریبا یکسال پیش تورو دیدم، برای اینکه همیشه به زندگی تو فکر میکنم سرنا تو سه تغییر اساسی در ۶ ماه داشتی باردار شدی، برد عظیمی داشتی، عاشق شدی و وقتی یکسال گدشته تورو میدیدم با خودم میگفتم ” زندگی عاشقانه در چه حالیه ” دا دا دا تو گفتی، ” من مردی رو ملاقات کردم که بد تیپ و خارج از مده و خیلی نمیشناختیش بهت گفتم ” اسمش چیه؟ “
تیپ و خارج از مده و خیلی نمیشناختیش بهت گفتم ” اسمش چیه؟ ”
آره ، یادم میاد راجع بهش با تو صحبت میکردم
و تو گفتی اسمش آلکسیس اوهانیان هست. من بهت گفنم ” میشناسمش، مرد فوق العاده ایه ” اما من نمیتونستم تورو با یه مرد بد تیپ تصور کنم و تو گفتی ” منم همینطور”
میخوام بهت صادقانه بگم که من هم در اون زمان همینطور فکر میکردم اما این بهترین اتفاق برای من بوده
چرا بهترین چیز ؟ شبیه یه مرد عاشق تکنولوژی با تیپ قدیمی نیست ؟ پیراهنش رو ببین
(خنده)
نه، خیلی پسرخوبیه
میتونی بگی عاشق تکنولوژیه
خیلی حیلی پسر خوبیه خیلی خوشم میاد ازش خوب بگو ببینم چطوری اون دلت رو برد؟ در حالی که خیلی ها نتونسته بودن چطور پسری بود که تو فهمیدی همونیه که دنبالش بودی؟
خوب، من نمیخوام اصلا راجع بهش صحبت کنم اما …
(خنده)
بگو، بگو سلنا
خوب
(خنده)
آره
(تشویق)
اما میدونی منظورم چیه
اون خیلی دوست داشتنی و خیلی مهربونه. مادرم هم میگه اون خیلی با ملاحظه رفتار میکنه و وقتی اینو بهم گفت میدونی، من واقعا اینو قبول داشتم و البته این یه چیز خیلی کوچیکه که باعث تغییرات خیلی بزرگ تو زندگی میشه
مثل چی ؟
چیزهای ساده ما هر سال یه شو داریم در شرکت مدم سال گذشته در شو من مثل دیوونه ها در حال دویدن بودم برای اینکه همه کار برای شو انجام میدم همه کار براش میکنم داشتم مثل دیوونه ها میدویدم اون راجع به یک تی شرت نظری داشت و میخواست مطمئن بشه که من هم همین نظر رو دارم خوب یکم داستانش عجیبه وقتی دو نفری بودیم بهتر بود، قول میدم
خواستگاری حیرت آور بود ؟ یا مثل آهنگ Beyoncé بود ” اگر دوستش داری باید بگیریش ” برای ازدواج تحت فشار بودی ؟ میدونستی که داره وقتش میشه ؟
آره، من هیچوقت برای ازدواج تحت فشار نبودم نمیتونم بگم از اون جور آدم ها هستم که خیلی ازدواج دوست داره من زندگیم رو دوست دارم استقلالم رو دوست دارم من راجع به این تغییرات شنیدم اما هر کاری رو که کردم دوست داشتم و عاشق حرفه ام هستم و همیشه سعی کردم هیچ چیزی در کارم تداخل ایجاد نکنه در واقع من خیلی به کارم وابسته ام وقتی اون ازم خواستگاری کرد تقریبا عصبانی بودم تقریبا نه.واقعا عصبانی بودم چون دقیقا خواستگاریش وسط فصل تمرین من بود و من گفتم ” من قراره اپن استرالیا رو ببرم” ” نمیتونم به رم برم ” چون اون میخواست منو ببره رم بهش گفتم ” نمیتونم، باید برنده بشم” اما این به خاطر تمرکزیه که روی ورزش دارم
این دختریه که میگه ” نه من نمیتونم به رم برم”
من واقعا متمرکز بودم روی رسیدن به اهدافم ودر اون زمان میدونستم که فقط یک بازیکن هست که میخوام از رکورش رد بشم میخواستم رکورداشتفی گراف رو بشکونم و اون واقعا برام مهم بود و وقتی من یک هدفی رو برای خودم تعیین میکنم واقعا در رسیدن بهش مصمم هستم مهم نیست که چی باشه
میدونی، تو گفتی که برای تو .. من شنیدم تو گفتی که برنده شدن برای تو اعتیاد آوره
بله هست
منظورت چیه ؟
من حس میکنم برنده شدن برای من فوق العاده اعتیاد آوره حس میکنم به محض اینکه تجربش میکنی، میخوای که دوباره اون حس رو بدست بیاری من وقتی اولین قهرمانیم رو بدست آوردم فقط ۱۷ سالم بود اما هیچوقت اون حس رو فراموش نمیکنم و هر دفعه که یه قهرمانی میبرم همین حس رو دارم میخوام همون حس بار اول قهرمانی رو داشته باشم هیچ حسی تو دنیا مثل اون حس وجود نداره تمام تمریناتم تو این سالها وقتی بچه بودم و بازی میکردم و وقتی بعدش بردم همش یه تجربه شگف انگیزه من همیشه این حس رو داشتم که عاشق این حس هستم و کاملا واضحه که اصلا حس باختن رو دوست ندارم
نه، در واقع آدم های دور و برت میگن که تو اصلا بازنده خوبی نیستی
من بهترین بازنده نیستم
میگن تو بازنده خیلی خیلی خیلی بدی هستی گوش کن، هیج ورزشکاری، هیچ قهرمانی دلش نمیخواد که ببازه فهمیدم اما اونا میگن وقتی به باختن میرسه تو در باختن خیلی خیلی خیلی بد هستی
(خنده)
من نفر اول در باختن هستم، این همه چیزیه که میتونم بگم
(خنده)
(تشویق)
من همیشه درباره رابطه تو و ونوس ( خواهرت) کنجکاوم چون هر کسی که تو رو میشناسه و دنبال میکنه شما رو میدونه که شما دو تا خیلی به هم نزدیک هستین تو همیشه در برابر حریفات بهترین بازیت رو میکنی اما گاهی تعجب میکنم وقتی با اون بازی میکنی آیا تو یکم سطحت رو میاری پایین تا براش یه کاری کرده باشی یا نه سعی میکنی بهترینه بهترین بازیت رو بکنی که لهش کنی برات سختتره که باهاش بازی کنی یا آسونتره ؟
راستش، بازی با ونوس مثل بازی با خودم میمونه ما همیشه در حال بازی با هم بزرگ شدیم، ما با هم تمرین کردیم و یه چیز کاملا مشکل بود چون اون سخت ترین حریف منه قد بلند و سریعه مثل خودم خیلی محکم به توپ ضربه میزنه، نحوه سرویس زدنش مثل خودمه مثل این میمونه که دارم با یک دیوار بازی میکنم
میشناستت
عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس
راستش، بازی با ونوس مثل بازی با خودم میمونه ما همیشه در حال بازی با هم بزرگ شدیم، ما با هم تمرین کردیم و یه چیز کاملا مشکل بود چون اون سخت ترین حریف منه قد بلند و سریعه مثل خودم خیلی محکم به توپ ضربه میزنه، نحوه سرویس زدنش مثل خودمه مثل این میمونه که دارم با یک دیوار بازی میکنم
میشناستت
قبل از اینکه به توپ ضربه بزنم میدونه که کجا دارم میزنم برای همین اصلا چیز آسونی نیست وقتی میرم اونجا مجبورم ذهنم رو خاموش کنم و به خودم بگم ” میدونی چیه ؟ ” من فقط دارم با یک بازیکن بزرگ بازی میکنم اما امروز باید بهتر از قبل باشم اصلا برام مهم نیست که اون کیه، خواهرمه یا دوستم امروز روزیه که باید خودم رو نشون بدم و بهتر باشم و این رو باید بیشتر از هر آدمی در اون لحظه بخوام در هر جای دنیا
پس تو هیچوقت به خاطر ونوس تو زمین عقب نکشیدی برای اینکه ، شما همیشه ونوس و سرنا بودین
بله
و حالا خواهر کوچیکه از بزرگه پیشی گرفته به خاطرش احساس گناه میکنی؟ لذت میبری ازش ؟ موقعیت سختیه برای تو ؟
من هیچ حسی دربارش ندارم در زندگی من، هنوز و برای همیشه ونوس و سرنا خواهند بود اون واقعا عشق زندگیمه، اون بهترین دوستمه اون یار و غمخوار منه منظورم اینه که یه عکس از اون هست که داره من رو هل میده کیفیت عکس واقعا پایینه وگرنه نشونش میدادم که در حال هل دادن کالسکه من در زمین تنیسه و همیشه از من مراقبت کرده من قبلا همه پول ماهیانه ام رو صرف بستنی و اینجور چیزها میکردم اون پولش رو میگرفت و میداد به من تو مدرسه تا مطمئن بشه من یه چیزی دارم بخورم و خودش هیچ پولی نداشت و اون در واقع همچین آدمیه از زمانی که من میشناسمش برای همین ما همیشه این احترام خارق العاده رو برای هم قائلیم و این عشق خارق العاده و فکر میکنم برای مردم مهمه که بفهمن تو میتونی موفق باشی و در عین حال یک رابطه شگفت انگیز هم داشته باشی در زمین تنیس ما دشمنان مهلکی هستیم اما به محض اتمام بازی ما دوباره بهترین دوست هم میشیم اگر من ببازم شاید یه روز طول بکشه اما برای اون … (خنده)
هیچوقت نشده که وقتی داری به توپ ضربه میزنی
بگی ” این برای کلاس هفتمه وقتی تو … ” ؟ هیچوقت همچین لحظاتی پیش نیومده ؟ من حس میکنمن اون باید اینطوری با من رفتار میکرده
برای اینکه اون هیچوقت کار بدی با من نکرده اما من کوچکتربن خواهرم. ازاون کوچکترم سرنا، اون واقعا هیچوقت کار بدی با تو نکرده ؟
من سه تا خواهر دارم. میتونم به یاد بیارم بعضی کارهای بدی که باهاشون کردم رو مگه اینکه من رو شستشوی مغزی داده باشه که یادم نیاد
نه، میدونم عشقی که تو به اون داری خیلی خالصه. این رو میدونم
بله، میدونم
ما همیشه بسیار نزدیک به هم بزگ شدیم
و به صورت خارق العاده ای نزدیکیم نه فقط اون من سه خواهر دیگه هم دارم و ما همه بهم نزدیکیم پس قبل از مسابقه شما دوتا نمیرین پیش هم
و بگین، نگاه کن، میریم برای مسابقه و این فقط یه مسابقست؟ این خیلی خنده داره. قبل از اپن استرالیا،
ما با هم تو رختکن بودیم من همیشه اذیتش میکنم، برای همین وقتی داشت لباس عوض میکرد دوربینم رو درآوردم من شروع به عکس گرفتن ازش کردم که البته اون عکس ها کاملا نامناسب بود اما اون عصبانی شد از دستم بهم گفت ” سرنا بس کن” منم فقط داشتم میخندیدم اما این اون نوع رابطه ای هست که داریم و توضیح دادم از لحظه ای که داخل زمین تنیس شدیم مثل این بود که ما کاملا دشمن های خونی هستیم اما زمانی که از زمین خارج میشیم یا قبلش ما دوستیم این جوریه که باید باشیم چون در آخر روز اون همیشه خواهر منه من نمیرم استرالیا بازی کنم تا… کی میدونه، معلوم نیست تا ابد بتونم بازی کنم فکر نمیکنم بتونم ۵۰ سال بازی کنم. میتونم ؟ بگذار خوشحال باشیم و بگیم میشه نمیدونم سرنا، هیچوقت کسی مثل تو نبوده
وقتی بهش فکر میکنی، هیچ کس نبوده
که به خوبی تو بین جنسیت و مسابقه توازن بر قرار کرده باشه تسلط و دقتی که داری و وقتی داشتی بزرگ میشدی با خودت گفتی ” من میخوام مثل اون باشم”؟ برای اینکه دختر بچه ها الان دارن ازت تقلید میکنن به خودت بگی که من میخوام مثل اون باشم برای تو الگو کی بوده ؟ خیلی جالبه و خوشحالم که اینو پرسیدی
من وقتی در حال رشد بودم همیشه میخواستم بهترین باشم به خودم میگفتمو اگر میخوای بهترین باشی باید از بهترین ها تقلید کنی برای همین وقتی که در بچگی وارد تور شدم اشتفی گراف رو میدیدم. مونیکا سلش رو میدیدم حتی از پیت سمپراس تقلید میکردم و میتونستم ببینم که دارن چیکار میکنن اونا فهمیدم که اشتفی ومونیکا خیلی با بقیه بازیکن ها صحبت نمیکنن و یه جورایی راه خودشون رو داشتن بسیار متمرکز بودن تکنیک خوب پیت سمپراس رو میدیدم و به خودم میگفتم من میخوام انجامش بدم برای همین انجامش دادم و سعی کردم بهترین باشم و اگر میخوای که بهترین باشی باید به دور و برت نگاه کنی باید به آدمهایی نگاه کنی که بهترینها هستند، برای اینکه بهترین نمیشی اگر به آدمی که بهترین نیست نگاه نکنی. مردم میگن هیچکی به سختی تو تمرین نمیکنه.
من خیلی پر تلاشم این همونیه که شنیدم.
مردم میگن ” خیلی با استعداده، خیلی ورزشکاره. ”
در واقع نبودم، جثه من به نسبت پاهام خیلی کوچیک بود. وقتی بزرگتر شدم رشد کردم، و مجبور بودم به سختی تمرین کنم، و من فکر میکنم یکی از دلایلی که خیلی سخت جنگیدم و تمرین کردم اینکه که من خیلی خیلی خیلی کوچک بودم. آره
دیگه کوچیک نیستی. نه، من الان کاملا رشد کردم.
اما من به هر دلیلی کوچیک بودم وقتی جوان بودم. فکر کنم ونوس همه سهم منو میخورده. میدونی چیز دیگه ای که مردم دربارش صحبت میکنن بدن توئه
بدن تو همه رو به زانو در میاره. منظورم در راه مثبتشه خیلی چیزها در مورد بدنت گفنته شده. که یک اثر هنریه مردانست، شکوهمنده هیچوقت شبیه اون وجود نداشته. مشکل جسمی نداشتی وقتی در حال رشد بودی؟ همیشه با بدن خودت راحت بودی ؟ خیلی جالبه، چون وقتی که یک خانم نوجوان هستی
و جلوی چشم همه در حال بزرگ شدنی، همه موشکافانه بدنت رو بررسی میکنن، و مثل هر نوجوان دختر دیگه ای من به هیچ عنوان احساس راحتی در مورد بدنم نمیکردم دوستش نداشتم. نمیفهمیدم چرا ماهیچه داشتم. و من وزنه برداری رو رها کردم. بهخودم میگفتم نمیخوام اینکارو بکنم. اما بعدش وقتی اپن آمریکا رو بردم. فهمیدم که بدنم به من کمک کرد تا به اهدافم برسم، و خواستم که باهاش خوشحال باشم، و به خاطرش خیلی شکرگزار بودم. من همیشه سالم هستم. من واقعا خوشبختم و زندگیم پر برکته، و نه تنها با بدنم خوشحالم، بلکه میخوام بقیه مردم و دحتران جوان اونچیزی که من تجربه کردم رو تجربه کنن تا با خودشون خودشون خوشحال باشن. برای همین، هر چیزی که مردم بگن مردانه، هرچیزی زیاد، کم … من باهاش مشکلی ندارم تا زمانی که خودم رو دوست دارم (تشویق)
میدونم که درسهای زیادی از بُردهایت گرفتی،
اما از باختن چه درسی گرفتی؟ من از باختن متنفرم،اما معتقدم باختن باعث شد به جایی که الان رسیدم برسم
تنها دلیلی که چیزی که الان هستم شدم باخت هام بوده، و بعضی هاش به طرز خیلی شدیدی دردآوره برایم، اما از هیچ کدومشون دست نمیکشم، چون هر باری که میبازم، خیلی زمان میبره تا دوباره ببازم چون ازش خیلی درس گرفتم. و هر کسی رو که باهاش صحبت میکنم تشویق میکنم— بهشون میگم ببین، اگر باختی یا اتفاقی افتاد نه فقط در ورزش، در تجارت یا مدرسه– ازش درس بگیر. در گذشته زندگی نکن، در حال زندگی کن، و یک اشتباه رو دوبار تکرار نکن. این چیزیه که من همیشه سعی کردم باهاش زمدگی کنم. حالا شما دارین برنامه ربزی ازدواجتون رو میکنین
خوب بگو ببینم قراره عروسی رو کجا بگیرین در کتاسکیلز یا پوکنز یا میخواین برین فلوریدا؟ برنامتون چیه ؟ عروسی کوچیک یا بزرگ ؟ ما یه عروسی متوسط میخوایم. نمیخوایم خیلی بزرگ باشه
یهو میبینیم نمیتونیم به خیلی از دوستامون نه بگیم برای همین میخوایم یک عروسی متوسط بگیری م و داریم روش فکر میکنیم– شخصیت من پر از شوخیه. خوشبختانه امروز میتونی ببینیش من خیلی جدی نیستم. و دوست داری برقصی.
و فصل بعدی سرنا ویلیامز چیه ؟ اوه. بعدی من
کاملا واضحه که میخوام بچه دار بشم میخوام هیکلم رو متناسب نگه دارم و سعی کنم برگردم و تنیس بازی کنم همینطور روی کمپانی مدم کار کنم. قراره خیلی خوش بگذره. میدونی بچه پسره یا دختر ؟
برای من فرقی نمیکنه
شانسش ۵۰-۵۰هست، اما من یه حسایی دارم. گیل یه اسمه که هم برای مردهاست هم زنها(اشاره به اسم خودش)
هرچیزی که تو و الکس تصمیم بگیرین ما خوشحال میشیم ممنونم خواهش میکنم
ما تشویقت میکنیم سرنا ویلیامز خیلی ممنون ممنون از همه
(تشویق)
(تشویق)
منبع : سایت ted.com
برای دیدن بهترین فیلم های تد با دوبله فارسی در حوزه کسب و کار و کارآفرینی اینجا کلیک کنید
پیش نمایش فیلم : عشق و مادر شدن در تنیس
برای دیدن فیلم عشق و مادر شدن در تنیس به رایگان اینجا کلیک کنید.
عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس عشق و مادر شدن در تنیس
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
بازار سهام چگونه کار میکند؟
3.13k بازدید
-
چرا کار در منزل برای کسبوکار خوب است
2.95k بازدید
-
سه قدم برای اینکه گرد هم آمدنهای روزانهمان را به دورهمیهایی دگرگون شده تبدیل کنیم
2.41k بازدید
-
بازار سهام چگونه کار میکند؟
2.5k بازدید
-
قویترین زنانی که تاکنون دربارهشان شنیدهاید
2.76k بازدید
-
چطور اعتماد ایجاد کنیم و آن را دوباره بسازیم
2.53k بازدید
دیدگاهتان را بنویسید